بر حاشیهی برگ شقایق بنویسید
گل ، تاب فشار در و دیوار ندارد
پیمبری که عمری غم خوار امتش بود
روی کبود زهرا (س) اجر نبوتش بود ؟!
دل از غم فاطمه توان دارد ، نه
و ز تربتِ او کسی نشان دارد ، نه
آن تربتِ گمگشته به بَر ، زوّاری
جز مهدی صاحب الزمان دارد ، نه
حضرت محمد (ص) می فرمایند : فاطمه پاره تن من است . هرکه او را بیازارد ، مرا آزرده خاطرکرده
و هر که او را شاد کند ، مرا نیز خوشحال نموده است .
در بین آن دیوار و در ای فدایی حیدر
دادی تو شش ماهه پسر بهر یاری حیدر
یا علی قبر پرستویت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
من با که گویم این که بهارم خزان شده
ماهم به خاک تیره غربت نهان شده
بانوی بی نشان که به هرسو نشان ز اوست
رفت از برم به قامت همچون کمان شده
ما گوشه نشینان غم فاطمه ایم
محتاج عطا و کرم فاطمه ایم
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود
خزان زود هنگام و کبود شدن یاس بوستان پیامبر ، تسلیت باد .
ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت / زهرایی و خورشید غبار قدمت
کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ / ای وسعت دلهای شکسته ، حَرَمت . . .
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
در مَجد وشرف یکّه و تنها هستی / در فخر تو بس ، اُمّ ابیها هستی
مریم که مقدس شده یک عیسی داشت / تو مادر یازده مسیحا هستی . . .
غرقاب غمم دگر مرا ساحل نیست / جز اشک فراق دیگرم حاصل نیست
ای مرگ بیا!که زندگی کردن من / بی فاطمه جز خوردن خون دل نیست . . .
نیازی از سر احساس خواهم / برات کربلا از یاس خواهم
به حق پهلوی بشکسته ی او / طواف مرقد عباس خواهم . . .
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم
روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم . . .
یا زهرا(س)
یتیمان جز دو چشم تر ندارند / به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد / که طفلان علی مادر ندارند . . .
تو هم با کوفه هم دستی مدینه / نمک خوردی ولی پستی مدینه
کسی بر بازوی زهرا نمی زد / اگر دستم نمی بستی مدینه . . .
زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت / دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت
فرموده اند در برکات وجود او / زهرا اگر نبود علی همسری نداشت
محشر بدون مهریه ی همسر علی / سوگند می خوریم شفاعتگری نداشت
آهسته می شوید یگانه همسرش را
با آب زمزم آیه های کوثرش را
آهسته می شوید غریب شهر یثرب
پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را
مسیحا گر دمش اعجاز سازد / زبان بر ذکر زهرا باز سازد
گره از مشکلات خلق ، زهرا / به یک گوشه نگاهی باز سازد . . .
ای لیلة القدر علی آخر چرا گشتی سحر / ای راحت جان علی آخر چرا کردی سفر
هجران تو آتش زده بر قلب زار مرتضی / یا تو بکن ترک سفر یا با خودت من را ببر . . .
ای بی نشانه ای که خدا را نشانه ای / هر سو نشان توست ولی بی نشانه ای
زهرای پاک، ای غم زیبای دلنشین / تو خواندنی ترین غزل عاشقانه ای . . .
ای نور خدا سرشته با آب و گِلَت / ای مهر علی راز هویدای دلت
این ذکر هزارساله ی مهدی توست / ای یاس نبی « بِاَیِّ ذنب قتلت؟ . . .
نگاه سرد مردم بود و آتش / صدا بین صدا گم بود و آتش
بجای تسلیت با دسته ی گل / هجوم قوم هیضم بود و آتش . . .
شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س) تسلیت
کمی از غسل زیر پیرهن ماند / کمی از خون خشک بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد / همان طفلی که آخر بی کفن ماند . . .
عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیم
مُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . .
چه حالی داده دل را دست مادر / که می شستی زدنیا دست مادر
از آن سیلی مگر چشمت نمی دید / که می جستی مرا با دست مادر . . .
غم دوران من گردد یتیمی / که هم پیمان من گردد یتیمی
من از قد کمانت حتم دارم / بلای جان من گردد یتیمی . . .
زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت / توحید انعکاس نمایانتری نداشت
جز در مقام عالی زهرا فنا شدن / ملک وجود فلسفه دیگری نداشت . . .
ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت / زهرایی و خورشید غبار قدمت
کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ / ای وسعت دلهای شکسته ، حَرَمت . . .
دارد دل و دین میبرد از شهر شمیمی/افتاده نخ چادر او دست نسیمی/درخانه ی زهرا همه معراج نشین اند/آنجاکه به جز چادراو نیست گلیمی. یازهرا